تمایز بین “آموزش غیرمستقیم” با “آموزش مستقیم” در چیست و چرا در دهههای اخیر این شیوه آموزشی بهویژه برای کودکان زیر هفت سال توصیه میشود؟
آموزش “مستقیم”، معلم محور است. مبتنی بر تشویق درمقابل موفقیت، زمان زیاد برای یادگیری و ارزیابی مستمر جهت اطمینان از اینکه دانشآموز محتوا را یاد گرفته است. این روشی است که در اغلب مدارس و برای آموزش مدرسهای بهویژه خواندن و ریاضی مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین بر تکرار و تمرین و ارائه بازخوردهای فوری تأکید دارد.
آموزش مستقیم هدفی خاص و محدود دارد که در آن کودک باید مفهومی معین را یاد بگیرد و آن را با مفاهیم قبلی ذهن خود مربوط کند و از آن در مسائلی که برایش پیش میآید، بهره بگیرد.
آموزش “غیرمستقیم” مبتنی بر مشاهده و طراحی فعالیت است. هدف محدود نمیشود، متعدد و گوناگون است و کودک این حق را دارد که متناسب با توانمندیهای خود در جریان انجام فعالیت و بازی بیاموزد. تقریباً شبیه یادگیری زبان مادری.
کودک در مواجهه با موضوعی (که تسهیلگران شرایط ایجاد آن را فراهم کردهاند) پرسشهایش را مطرح میکند اما تسهیلگر (مربی) جواب مستقیم نمیدهد بلکه به او کمک میکند جواب پرسشهایش را پیدا کند. در این شرایط وقتی “دانش” حاصل کشف کودکانه او باشد، تجربی و ماندگار میشود.
آموزش مناسب دوره پیش از دبستان را در بیشتر کشورهای جهان، آموزش غیرمستقیم میدانند. حتی در بسیاری از کشورها کوشش دارند آموزش دبستانی را هم بهطور کامل یا دست کم قسمتی از آن را غیرمستقیم کنند. طراحی فعالیت و ایجاد شرایط محیطی مناسب برای یادگیری غیرمستقیم خلاقیت بیشتری میطلبد و به مربیان (تسهیلگران) کار آزمودهای نیاز دارد که صرفا از روی دستورالعمل رفتار نمیکنند.